برای رسیدن به رضامندی در سختی‌ها و تحقق شادکامی پایدار، باید بربار بود و مشکلات را تحمل کرد. صبر یعنی «تحمل کردن سختی‌ها و دشواری‌ها، و پرهیز کردن از جزع و بی‌تابی». بر اساس این تعریف، موضوع اساسی صبر «امور ناخوشایندی» است که نفس در برابر آن‌ها بی تاب می‌شود و به جزع و فزع روی می‌آورد. اتفاقا در برخی روایات می‌توان این حقیقت را یافت. این بخش از روایات، غیر از روایاتی است که از گرفتاری و مصیبت به عنوان موضوع صبر یاد کرده‌اند. در این روایات، به نکته محوری، یعنی امور ناخوشایند که در ادبیات دین از آن به عنوان «مکروه» یاد می‌شود، اشاره شده است. مثلا در حدیثی پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) می‌فرماید:« در صبر بر ناخوشایند، خیر فراوان است.» در نامه امام علی (علیه السلام) به فرزندشان امام حسن (علیه السلام) نیز آمده است:« نفست را به صبر بر ناخوشایند عادت ده و چه خلق خوبی است صبر.» از مسیح (علیه السلام) نیز نقل شده که فرموده است:« بی تردید، شما به آنچه دوست دارید نمی‌رسید، مگر با صبر بر آنچه ناخوشایند می دارید.»
 
این موارد نشان می‌دهد که معنای صبر از دیدگاه روایات، تحمل سختی است. صبر، یکی از اساسی‌ترین مفاهیم در اخلاق اسلامی است و مفهومی است که نقش عمده و فراگیری در حیات انسان دارد، به گونه‌ای که لحظه‌ای از حیات نیست که از صبر، بی‌نیاز باشد. برخی از مفاهیم اخلاقی (مثل عفت یا حلم)، قلمروی خاص و محدود دارند؛ اما صبر، از مفاهیمی است که قلمروی عام دارد و در همه لحظات زندگی، مورد نیاز است. اساسا زندگی در هیچ رده‌ای بدون صبر امکان پذیر نیست. شاید به همین جهت باشد که در احادیث، از صبر به عنوان «سرآمد ایمان» یاد شده است. امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید:« شکیبایی، قله ایمان است.» همچنین ایشان در کلام دیگری می‌فرماید:« صبر نسبت به ایمان، به منزله سر نسبت به بدن است. پس هر گاه سر برود، جسد نیز می‌رود. همچنین هر گاه صبر برود، ایمان نیز می‌رود.» مجموع این احادیث، به خوبی نقش صبر را در زندگی نشان می‌دهد. ایمان در خلأ وجود ندارد؛ بلکه در متن زندگی تجلی می‌یابد. لذا اگر صبر وجود نداشته باشد، انسان در زندگی دست به کارهایی می‌زند که با ایمان ناسازگار است و در نتیجه، هم ایمان از دست می‌رود و هم کارها سامان نمی‌یابد.
 
مبنای قضای الهی، خیر است. این مبنا، هم در خوشایند جریان دارد و هم در ناخوشایند. اگر پذیرفتیم که قضای ناخوشایند الهی نیز مبتنی بر خیر است، پس باز هم انسان از آنچه خبر است، برخوردار می‌شود و اتفاقا مؤلفه سعادت نیز همین است. بنابراین، آنچه مهم است، برخورداری از خیر است که حتی در شرایط ناخوشایند نیز وجود دارد. از این رو، مسئله‌این خواهد بود که خبر بودن بلا و مصیبت در چیست؟ نکته مهم این که موقعیت ناخوشایند، با فشار روانی همراه است و این چیزی است که می‌تواند مانعی برای صبر و رضامندی در این موقعیت گردد. برای بردباری و رضامندی باید این موانع را برطرف نمود. بدون توجه به این واقعیت، نمی‌توان  رضامندی را به دست آورد. نخست باید این عواطف منفی را از بین برد و سپس رضامندی را به دست آورد. بنابر این، مهار فشار روانی و کاستن از آن، نقش مهمی در رضامندی خواهد داشت. از این رو، مسئله اساسی این خواهد بود که چگونه می‌توان  از فشار روانی محرومیت‌های مادی است و موقعیت را تحمل پذیر ساخت و از این راه، صبر و بردباری را افزایش داد؟ فشار روانی در این موقعیت، عوامل مختلفی دارد که باید آن‌ها را برطرف کرد. در متون دینی برای این کار، از روش هایی استفاده شده که هر کدام مربوط به بعد خاصی هستند.
 
صرف محرومیت، موجب نارضایتی نمی‌گردد. مهم، احساس محرومیت است. زمانی نارضایتی به وجود می‌آید که فرد احساس کند محروم است. از این رو، خیلی مهم است که معلوم گردد محرومیت چیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟ و آیا احساس ما مطابق واقع هست یا نه؟ تفسیر ما از محرومیت، نقش مهمی در افزایش یا کاهش فشار روانی دارد. برخی افراد، داشته‌ها و نداشته‌های زندگی را فقط در مادیات منحصر می‌بینند و به همین جهت، معیار سنجش و ارزیابی آنان، داشتن یا نداشتن امکانات مادی است. از این رو، چنین افرادی، هنگام کاستی در امکانات مادی، امکانات غیر مادی را لحاظ نمی‌کنند. لذا خود را محروم به شمار می‌آورند. همچنین هنگام فقدان امکانات غیر مادی، احساس محرومیت نمی‌کنند و برای تأمین آن‌ها نیز تلاش نمی نمایند. زمانی می‌توان وضعیت خود را از جهت محرومیت مورد ارزیابی قرار داد که بر اساس تعریف فقر و محرومیت، مصداق‌های آن را نیز شناخته باشیم. اگر انسان با واقع گرایی، مصداق‌های محرومیت را به دست آورد، هنگام مشکلات می‌تواند با در نظر گرفتن آن‌ها بررسی نماید که آیا واقعا محروم است یا نه. در متون دینی، مصداق‌های محرومیت بیان شده‌اند. محرومیت از یک دیدگاه، بر دو قسم است: قابل تحمل و غیر قابل تحمل. محور این تقسیم نیز دو گونه بودن داشته‌های انسان مادی و معنوی است. بر همین اساس، محرومیت غیر قابل تحمل، محرومیت معنوی است و محرومیت قابل تحمل، محرومیت مادی است.
 
از جمع نکته اول و دوم، چهار نوع وضعیت به دست می‌آید: اگر فرد، دچار محرومیت معنوی است، زیان اساسی دیده و باید ناراضی باشد. اگر چنین احساسی داشته باشد، که طبیعی است، و اگر احساس نارضایتی نکند، باید وی را نسبت به آن آگاه ساخت. اما اگر فرد، دچار محرومیت مادی است، زیان چندانی نکرده؛ بلکه زمینه‌ای برای سود و منفعت عالى اوست. از این رو، اگر او احساس نارضایتی ندارد و خرسند است، که وضعیت مناسب و مطلوبی است؛ اما اگر احساس نارضایتی دارد، باید او را کمک کرد تا با استفاده از عواملی که گفته می‌شود، به رضامندی دست یابد.
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص342-339، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394